به چه طریقى راه را از چاه بشناسیم؟

//salar-e-shahidan.ir/wp-content/uploads/2015/01/ali-annaqi-emam-hadi.jpg

 

با حرکات عجیب و غریب و کارهایى استثنایى مردم را دور خود جمع مى کرد. بعضى مریدش شده بودند؛ البته حق داشتند. کارهاى غیر عادى انجام مى داد. ایستاده بودم و به شعبده بازى او نگاه مى کردم که «ابن سکّیت» را در حال عبور دیدم. صدایش کردم:

– ابن سکّیت! صبر کن. تو نمى خواهى تماشا کنى؟
– نه علاقه اى ندارم!
– ولى کارهاى عجیبى مى کند! به دیدنش مى ارزد!
– در این دوره و زمانه، این کارها اتلاف وقت است. سودى هم به حال کسى ندارد.
– چه اتلاف وقتى؟ ببین چقدر از مردم را به دور خود جمع کرده است!
– اى آدم ساده! آن هایى که دور و بر چنین افرادى را مى گیرند، عقل درست و حسابى ندارند.
– خیلى ممنون! یعنى من هم …

– ناراحت نشوى ، ولى واقعیت همین است که گفتم. همراه من بیا تا جریانى را برایت تعریف کنم . به راه افتادیم و شعبده باز را با مردمى که اطرافش ‍ بودند، به حال خود گذاشتیم . ابن سکّیت گفت:

در یکى از روزهایى که با امام هادى (علیه السلام) همنشین و هم صحبت بودم از ایشان پرسیدم :چرا خدا هر پیامبرى را به معجزه ى مخصوصى فرستاد، مثلا حضرت موسى را به عصاى سحرآمیز، حضرت عیسى را به زنده کردن مردگان و شفاى کور مادر زاد و پیامبر را با قرآن ؟ فرمود:

– زمانى که خدا حضرت موسى را به پیامبرى برگزید و مسئولیت رسالت را بر دوش او نهاد، بیش تر افراد، دوستدار سحر و جادو بودند. آن حضرت با قدرت خدا عصایش را به اژدها تبدیل کرد و سحر جادوگران را خنثى نمود؛ حضرت عیسى در زمانى مبعوث شد که علم پزشکى پیشرفت قابل ملاحظه اى کرده بود و مردم امراض گوناگون را با کمک پزشکان مداوا مى کردند. به همین خاطر به طبیبان توجه نشان مى دادند و بدون چون و چرا، از آنان پیروى مى کردند. آن حضرت به قدرت خدا امراض ‍ درمان ناپذیر را شفا مى داد، حتى مرده را زنده مى کرد؛ پیامبر ما زمانى که به رسالت بر انگیخته شد، سخنرانى و شعر و خطابه ، حرف اول را مى زد. حضرت کلام خدا را با زبانى فصیح و در عین حال ساده براى مردم مى خواند و موعظه شان مى کرد، طورى که سخنانش از خطابه ى همه ى سخنرانان برتر بود.

– راستى ابن سکّیت! پس چرا در زمان ما چنین اتفاق هایى رخ نمى دهد؟ ما باید به چه طریقى راه را از چاه بشناسیم؟
– اتفاقاً همین سؤ ال را از امام پرسیدم و ایشان فرمودند:با عقل سالم که بدان بتوان صداقت و دروغ گویى و نفاق را شناخت و از روى بى عقلى، دنباله رو هر ناکسى نشد.

 


منبع: اصول کافى ، ج ۱، ص ۲۴، ح ۲۰؛ به نقل از حیات پاکان، محدثی.

tazohor.com

 

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *