همه باید مسلمان شوند؟

211242

اگر كسی در كشور غیر مسلمان متولد شود امكان مسلمان شدنش كمتر است، آیا با عدل خداوند سازگار است؟

پاسخ:

درباره ادیان دیگر و نیز فرقه‏ های مسلمین، توجّه به نكات زیر ضروری است:

از نظر قرآن گر چه همه ادیان الهی، نور و حقیقت هستند، ولی این بدان معنا نیست كه همه آنها با هم برابرند و یا این كه در عصر حاضر، همه آنها برای رسیدن به نجات و رستگاری، مناسب می‏باشند. این نكته را هم نمی‏رساند كه برخی از ادیانی كه قبلاً به متابعت از آن‏ها،دستور داده شده بود، ممنوع اعلام نشده باشند. خلاصه آن كه نباید منشأ الهی یك دین را؛ با اجازه الهی برای عمل به آن دین در عصر فعلی خلط كنیم.

 

قرآن صرفاً یك متن منسوخ تاریخی مربوط به قرن هفتم شبه جزیره عرب نیست كه فقط برای مورخان جالب توجه باشد؛ بلكه با همه كسانی كه به طور جدی با آن سروكار دارند، سخن می‏گوید:

 

” هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین كله و لو كره المشركون ” او كسی است كه رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه آئیین‏هاغالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند، (توبه، آیه ۳۳).

 

قرآن هر چند خود بیش از چهارده قرن پیش وحی شده است، اما گویا امروز به دست ما رسیده و با ما صحبت می‏كند و ما را به اسلام فرا می‏خواند و از پیروی از راه‏های دیگر نهی می‏كند:

 

” و ان هذا صراطی مستقیما فاتّبعوه و لا تتّبعوا السّبل فتفرق بكم عن سبیله ذلكم وصّاكم به لعلّكم تتّقون  ” این راه مستقیم من است؛ از آن پیروی كنید؛ و از راه‏های پراكنده [و انحرافی [پیروی نكنید، كه شما را از طریق حق، دور می‏سازد،این چیز است كه خداوند شما را به آن سفارش می‏كند، شاید پرهیزگاری پیشیه كنید، (انعام، آیه ۱۵۳).

 

قرآن همچنین می‏فرماید:

” لكل امه جعلنا منسكا هم ناسكوه فلا ینزعنك فی الامر و ادع الی ربك انّك لعلی هدی مستقیم” برای هرامتی عبادتی قرار دادیم، تا آن عبادت را [در پیشگاه خدا [انجام دهند؛ پس نباید در این امر با تو به نزاع برخیزند! به سوی پروردگارت دعوت كن كه برهدایت مستقیم قرار داری [و راه راست همین است كه تو می‏پویی[، (حج، آیه ۶۷).

 

نكته قابل توجه در آیه شریفه این است كه به رغم تصدیق این واقعیت كه مناسك و عبادت‏هایی كه اقوام مختلف، از سوی خداوند مقرّر شده، آنها نباید درباره چنین اموری با پیامبر(صلی الله علیه و آله) مجادله كنند و به پیامبر هم امر شده كه باید مردم را به سوی كسی فرا بخواند كه مناسك پیشین را مقرّر كرده است.

تفاوت قاصر و مقصر در قلب است. از این رو هیچ كس حق ندارد درباره كسی به طور قاطع اظهار نظر كند كه اهل بهشت است یا دوزخ. حتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم در مورد افراد – غیر از آنچه كه از طریق وحی دریافت می‏كرد – اطلاع نداشت

 

در آیات دیگر، به عمومیت دعوت اسلام تصریح شده است. این عمومیت از این اندیشه بر می‏آید كه مسلمانان، نه فقط برای مردم یك زمان یا یك مكان؛ بلكه برای همه بشریت باید گواه باشند. قرآن تصریح می‏كند كه این هشدار، نه تنها متوجه مخاطبان پیامبر(صلی الله علیه و آله) در همان عصر؛ بلكه متوجّه همه كسانی است كه پیام قرآن به آنان می‏رسد:

 

” قل اللّه یشهد بینی و بینكم و اوحی الی هذا القرآن لانذركم به و من بلغ بگو: خداوند، گواه میان من و شما است [و بهترین دلیل آن این است كه] این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام كسانی را كه این [قرآن] به آنان می‏رسد، با آن بیم دهم[و از مخالفت فرمان خدا بترسانم[، (انعام،آیه ۱۹).

 

قرآن، علاوه بر ترغیب و ابلاغ و دعوت از دیگران، مستقیما یهودیان و مسیحیان را مورد خطاب قرار داده، از آنان می‏خواهد كه آخرین وحی الهی را بپذیرند، (ر.ك: آل عمران، آیات ۶۴، ۷۰ و ۹۸؛ نساء، آیه ۴۷ و ۱۷۱؛مائده، آیه ۱۵ و ۷۷؛ جمعه، آیه ۶).

 

پیش از بررسی این امر كه آیا غیر مۆمن به بهشت می‏رود یا خیر؛ باید این مسأله بررسی شود كه كفر فی نفسه (ذاتا) گناهی بزرگ و كافر شایسته عذاب ابدی است. قرآن در این زمینه می‏فرماید:

 

” و الذین كفروا لهم شراب من حمیم و عذاب الیم بما كانوا یكفرون  ” و برای كسانی كه كافر شدند، نوشیدنی از مایع سوزان است، و عذابی دردناك، به جهت آن كه كفرمی‏ورزیدند (یونس، آیه ۴).

 

و نیز می‏فرماید:

” و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدی و یتّبع غیر سبیل المۆمنین نوّله ما تولّی و نصله جهنّم و ساءت مصیرا ”  كسی كه بعد از آشكار شدن حق با پیامبر مخالفت كند و از راهی جز راه مۆمنان پیروی نماید، ما او را به همان راه كه می‏رود، می‏بریم، و به دوزخ داخل می‏كنیم؛ و سرانجام بدی است. (نساء، آیه ۱۱۵)

معنای لغوی كفر، پوشش است. كافر كسی است كه خود را از حقیقت اسلام می‏پوشاند. كفر حالتی انفعالی نیست كه به همه كسانی اطلاق شود كه به اسلام معتقد نیستند؛ بلكه حالتی فاعلی مربوط به باطن خود است كه مانع از پذیرش هدایت الهی می‏شود. تعریف فقهی«كفر» به مسأله نجات ربطی ندارد، زیرا مربوط به این مسأله است كه مثلاً براساس شریعت، با غیر مسلمان چگونه باید رفتار شود؛ در حالی كه نجات و رستگاری مربوط به مقام باطنی فرد است.

 

آنچه كه موجب ورود كافر به جهنم است، سركشی او نسبت به خدا و انكار او نسبت به هدایت الهی از سوی پیامبران الهی است. از این رو علمای شیعه در این امر اتفاق نظر دارند كه وعید یا وعده الهی، شامل تمام افرادی نمی‏شود كه اعتقادات نادرست دارند؛ مانند كودك نابالغ، دیوانه، سفیه و…، (بحارالانوار، ج ۵، ص ۸۹). قاصران نیز ازمقصران متمایزاند.

 

اعتقادات نادرست مقصر به سبب كوتاهی، تعصّب، غرور، تنبلی و جزمیّت خود او است. اما قاصران گروهی‏اند كه به علّت عدم توانایی فكری، از تشخیص حقیقت محروم شده‏اند (مانند كودكان، دیوانه‏ها و سفیهان) و یا به رغم توانایی عقلی، حقیقت بر آنها مكشوف نشده است، (مانند مستضعفین فكری؛ یعنی، كسانی كه به جهت ظلم و یا موقعیت‏های دیگر بدبخت شده‏اند).

 

آنچه كه مهم است تظاهر حقیقت است كه در قرآن با عبارت   بعد ما تبیّن له”(نساء، آیه ۱۱۵) آمده است. این مسأله، شرط اساسی انتخاب مسۆولانه و آگاهانه دین است. درب بهشت برای كسانی كه صرفا به علت نرسیدن به حقیقت گمراه هستند، بسته نیست؛ ولی اگر پس از رسیدن وحی جدید، اگر انسان از سر لجاج و عناد به وحی سابق وابسته باشد، جزء اشقیا محسوب می‏شود؛ زیرا در این فرض، نپذیرفتن وحی جدید، طغیان در مقابل خداوند است.

 

كافر كسی است كه خود را از حقیقت اسلام می‏پوشاند. كفر حالتی انفعالی نیست كه به همه كسانی اطلاق شود كه به اسلام معتقد نیستند؛ بلكه حالتی فاعلی مربوط به باطن خود است كه مانع از پذیرش هدایت الهی می‏شود

 

مهم نیست كه اعتقادات قاصر، چه مقداردور از حقیقت باشد. بلكه اگر آنها را با نیت پاك انتخاب كرده باشد، همین صدق می‏تواند لطف خدا را شامل حال او بگرداند؛ زیرا صدق فی نفسه (ذاتا و اصاله) لبّ و اساس اسلام است البته عذاب شدیدی در انتظار دشمنان اسلام است؛ ولی باید بپذیریم كسانی كه صادقانه اعتقادنادرستی را پذیرفته‏اند، شاید به جهت همان صدق، فیض خدا نصیب حال آنان گردیده و نجات یابند. فیض خداوند هیچ حد و مرزی ندارد اما مقصّر، مانند منافق است، زیرا هر دو به ظاهر مدعی امری هستند كه باطنا آن را انكار می‏كنند.

 

منافق در همان حالی كه مدعی اسلام است، در قلب آن را انكار می‏كند. به این امر نیز واقف است كه اسلام حق است، ولی بدان عمل نمی‏كند. پس ادعای ظاهری او مبنی بر قبول اسلام، خود نوعی انكار اسلام است. این امر در مورد مقصر نیز صادق است. او نیز ادعا می‏كند كه به دنبال حقیقت است؛ ولی در قلب خود، خود را از حقیقت پنهان می‏كند. كوتاهی او در جست و جوی حقیقت، خود نوعی انكار حقیقت تلقی می‏شود. پس كاملاً به جا است كه وعید جهنم برای كافران، گاهی همراه با وعید جهنم برای منافقان باشد:

 

“وعدالله المنافقین و المنافقات و الكفار جهنم خالدین فیها هی حسبهم و لعنهم الله و لهم عذاب مقیم ” خداوند به مردان و زنان منافق و كافران، وعده آتش دوزخ داده، جاودانه در آن خواهند ماند. همان برای آنان كافی است و خداوندایشان را از رحمت خود دور ساخته و عذاب همیشگی برای آنها است.

 

تفاوت قاصر و مقصر در قلب است. از این رو هیچ كس حق ندارد درباره كسی به طور قاطع اظهار نظر كند كه اهل بهشت است یا دوزخ. حتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم در مورد افراد – غیر از آنچه كه از طریق وحی دریافت می‏كرد – اطلاع نداشت.(ر.ك: احقاف، آیه ۹؛ اعراف، آیه ۱۸۸).

 

 


منبع: نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها -بخش اعتقادات شیعه تبیان

درباره نویسنده

مطالب مرتبط

نظر بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *